اگه گذاشتن یه آب خوش از گلوی ما پایین بره
18/12/2006, 05:30 PM
ماجرا از این قراره که ما روز جمع، بعد از اجرای برنامه. گفتیم مثلا بریم یه نهار بی دغدغه، خارج از محیط کار بخوریم
مگه گذاشتن! محمود فوری دستگیرمون کرد و یه دوربین داد دستمون و گفت حالا که دارین می رین بیرون، بد نیست چند تا عکس هم واسه وبلاگ بگیرین
به جز "چشم" دیگه چی می تونستیم بگی
منو نازنین و شیرین و "زلز..." آخ ببخشید "مرضیه" راه افتادیم و رفتیم
این هم یه رستوران شیک و پیک. ولی ما اینجا نرفتیم.
اینه که توی خیابون یه درخت دیگه پیدا کردیم و باهاش عکس گرفتیم، منتها ببخشید که از بدشانسی درست همون موقع این آقاهه اومد و درست از جلوی درخت رد شد. ما هم چون خیلی گشنمون بود بی خیال شدیم و راه افتادیم
راه افتادی توی راه این مغازه هه رو دیدیم و مرضیه اعتراف کرد که بدش نمیاد موهاشو این رنگی کنه. رنگ کله این منکنه که توی ویترین مغازستم...
کم گشنمون بود توی راه هم همش از جلوی رستوران های مختلف رد می شدیم. اینجا دیگه مرضیه داره از گشنگی از کادر می افته بیرون. ولی یه کم دیگه باید صبر کنه چون شیرین قراره مارو ببره به یه رستوران کوچولو موچولوی دنج
خوب حالا رسیدیم و دست به کار سفارش غذا شدیم.
این هم آدمای دیگه ای که توی رستوران بودن
شیرین هم کم لطفی نکرد و تا تونست عکس گرفت
بالاخره لحظه موعود فرا رسید. بفرمایید نهار. دیگه دوربین موربین حالیمون نبود. عکاسی رو تعطیل کردیم و حمله کردیم
جاتون خالی خیلی خوشمزه بود. این هم شاهدش هیچیشو جا نذاشتیم
بعد هم برگشتیم و
روزاز نو روزی از نو
| بی بی سی مسئول محتوای وبسايت های ديگر نيست
اظارنظراارسال اظهار نظر
خیلی جالب بود.
در مورد اين نظر شکايت کنيد
خیلی لوس و خنک بود .
بهتزه شما همون روز هفتم رو خراب کنید . اینجا رو برگردونید به بهزاد !
در مورد اين نظر شکايت کنيد
ناقولا ادرس وبلاگ من تو لیست کسانی که به وبلاگتون لینک داده نیست چرا ؟
لینک وبلاگ شما تو وبلاگ من هسسسسسسسسسست؟
در مورد اين نظر شکايت کنيد
سام مریم جان خیلی عکس های توپی گرفتی
بخصوص اون ویترین مغازه عکس شمار 5
نشون دادی که داخل این وبلاگ جای بهزاد اصلا خالی نیست وبدون بهزاد هم اینوبلاگ سرپاست
در مورد اين نظر شکايت کنيد